English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (664 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aminister U تهیه کردن بکار بردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
tea leaf U برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
abuse U بد بکار بردن
put forth U بکار بردن
to put forth U بکار بردن
to make use of U بکار بردن
handle U بکار بردن
handles U بکار بردن
misemploy U بد بکار بردن
abused U بد بکار بردن
applying U بکار بردن
abusing U بد بکار بردن
applies U بکار بردن
apply U بکار بردن
abuses U بد بکار بردن
wields U خوب بکار بردن
wield U خوب بکار بردن
shoehorns U پاشنه کش بکار بردن
play upon words U جناس بکار بردن
parachute U پاراشوت بکار بردن
parachuted U پاراشوت بکار بردن
parachutes U پاراشوت بکار بردن
committed U بکار بردن نیروها
lever watch U شیوه بکار بردن
committing U بکار بردن نیروها
finesse U زیرکی بکار بردن
shoehorn U پاشنه کش بکار بردن
wielding U خوب بکار بردن
misapply U بیموقع بکار بردن
commit U بکار بردن نیروها
commits U بکار بردن نیروها
parachuting U پاراشوت بکار بردن
wielded U خوب بکار بردن
manoeuver U تدبیر بکار بردن
misspelled U املای غلط بکار بردن
misspell U املای غلط بکار بردن
telescopes U تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
mordant U ماده ثبات بکار بردن
outsmarts U زرنگی بیشتری بکار بردن
leverage U شیوه بکار بردن اهرم
neologist U طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
outsmarting U زرنگی بیشتری بکار بردن
misspells U املای غلط بکار بردن
outsmarted U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmart U زرنگی بیشتری بکار بردن
misspelt U املای غلط بکار بردن
coppers U مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper U مس یاترکیبات مسی بکار بردن
iodism U خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
misapply U بطور غلط بکار بردن
telescope U تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
accentuation U بکار بردن ایین تکیه صدا
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
play a joke U حیله شوخی امیز بکار بردن
obsoletism U بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
larkspur U [نوعی گل میمون که در تهیه رنگ های گیاهی خصوصا زرد و بنفش بکار می رود.]
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
hands-on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
tutoyer U دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
mohair U کرک [نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
font da/mover U یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
ladders U نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladder U نردبان بکار بردن نردبان ساختن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dare U جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared U جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares U جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
administered U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
procure U تهیه کردن
to find in U تهیه کردن
affords U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
procured U تهیه کردن
procures U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
provide U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
process U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
supplying U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
cater U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
do up U شروع بکار کردن
preparations U تهیه کردن اتش
processes U تهیه و تولید کردن
quadruplicate U در چهارنسخه تهیه کردن
harnessing U اشیاء تهیه کردن
triplicate U در سه نسخه تهیه کردن
programs U برنامه تهیه کردن
preparation U تهیه کردن اتش
conserving U کنسرو تهیه کردن
conserves U کنسرو تهیه کردن
program U برنامه تهیه کردن
getting U تهیه کردن فهمیدن
gets U تهیه کردن فهمیدن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
conserved U کنسرو تهیه کردن
harness U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
conserve U کنسرو تهیه کردن
enabling U تهیه کردن برای
effigy U تمثال تهیه کردن
bills U تهیه کردن صورتحساب
effigies U تمثال تهیه کردن
programmes U برنامه تهیه کردن
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
programme U برنامه تهیه کردن
enables U تهیه کردن برای
prearrange U قبلا تهیه کردن
funded U تهیه وجه کردن
extemporised U فورا تهیه کردن
process U تهیه و تولید کردن
enable U تهیه کردن برای
fund U تهیه وجه کردن
extemporises U فورا تهیه کردن
bill U تهیه کردن صورتحساب
extemporizes U فورا تهیه کردن
extemporized U فورا تهیه کردن
extemporize U فورا تهیه کردن
extemporising U فورا تهیه کردن
get U تهیه کردن فهمیدن
enabled U تهیه کردن برای
extemporizing U فورا تهیه کردن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
employed U بکار گماشتن استخدام کردن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
employ U بکار گماشتن استخدام کردن
operates U عمل کردن بکار افتادن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
operated U عمل کردن بکار افتادن
employs U بکار گماشتن استخدام کردن
put on U اعمال کردن بکار گماردن
operate U عمل کردن بکار افتادن
employing U بکار گماشتن استخدام کردن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
bossed U نقش برجسته تهیه کردن
bosses U نقش برجسته تهیه کردن
bossing U نقش برجسته تهیه کردن
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
circumstantiate U امارات لازمه را تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds U تهیه وجه یاسرمایه کردن
mush U حریره اردذرت تهیه کردن
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
drafts U تهیه کردن پیش نویس
handwrite U نسخه خطی تهیه کردن
drafted U تهیه کردن پیش نویس
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com